ما دو گروه شیعه و سنی داریم که بین این گروه ها اختلافاتی وجود دارد، شیعیان اعتقاد دارند که منصب امامت یک منصب ست که الهی و انتصابی می باشد و فرد مورد نظر باید از طرف پیامبر انتخاب شود و مردم اگر اقبال کردند آن شخص به عنوان حاکم اسلامی تعیین می گردد اما اهل سنت اعتقاد دارند امامت و خلافت یک منصب عرفی است و فقط با رای و نظر مردم تعیین می شود بر اساس آنچه شیعیان اعتقاد دارد پیامبر خدا صل الله علیه و آلهدر جاهای مختلفی مثل احادیث یوم دار، ثقلین، منزلت، مدینه العلم به شایستگی و توانایی امام علی علیه السلام اشاره کرده بودند و مقام امامت و رهبری را به صورت مشخص در روز غدیر علنی کردند که در اینجا حجت بر همگان تمام شد. در میان تمامی احادیث و روایات اسلامی کمتر حدیثی را میبینیم که در واقع شهرت حدیث غدیر را دارد چون در بین علمای اهل سنت ۳۶۰ نفر در کتاب هایشان این حدیث را نقل کردند و اسناد این حدیث به ۱۱۰ تن از صحابه و ۸۴ تابعی می رسد و ۲۶ تن از علمای اهل سنت درباره اسناد و طریق این حدیث کتاب مستقل نوشتند، ۴۳ نفر از دانشمندان اهل سنت نیز این حدیث را متواتر دانستند پس بنابراین این حدیث بسیار مهمی می باشد که نمی شود به راحتی آن را کنار گذاشت و برخی توجیهات را پیرامونش قبول کرد.
ما وقتی جامعه سیاسی مدینه را در سال های دهم و یازدهم هجرت بررسی می کنیم متوجه می شویم که درکل حجاز تعداد بسیار زیادی تحت حاکمیت اسلام در آمده بودند و ساکنان حجاز یعنی عربستان جدیدالاسلام بودند ولی چیزی که نباید از آن گذشت وجود منافقان در مدینه بود در واقع چند دسته منافق در مدینه وجود داشت که دسته اول از ساکنان مدینه بودند که نتوانسته بودند یک حاکم مشخص برای شهر خود تعیین کنند. گروه دوم کسانی از مهاجرین بودند که از همان ابتدا اسلام آورده بودند و نمی خواستند گذشته کثیف خود را پاک کنند و گروهی هم به خاطر پست و مقام اسلام آورده بودند و همیشه سعی می کردند همراه پیامبر باشند و خود را از نزدیکان پیامبر می دانستند که همه اینها جزء منافقین محسوب میشوند.از سوی دیگر مهاجرین قریش با بنی هاشم میانه خوبی نداشتند و به بنی هاشم حسادت می کردند یکی از دلایل عقده های درونی قریش این بود که در طول جنگهایی که مثل احد، بدر و… رخ داده قریش به دست امیرمومنان به قتل رسیده بودند که خود امیر مومنان علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه به آن اشاره می کنند : قریش انتقام تمام کینه هایی که از پیامبر داشت را از من گرفت و از فرزندان من هم خواهد گرفت در حالی که من از جانشین خدا دفاع کردم و آیا این است پاداش کسی که از جانشین خدا دفاع میکند.دلیل دیگر حسادت قریش این بودکه تحمل نداشت آن همه کمال را در بنی هاشم ببیند و خلافت و امامت در یک خاندان جمع شود از طرفی فضیلتی که حضرت علی علیه السلام داشت مورد رشک و حسد قریش بود خود حضرت علی علیه السلام هم یکی از دلایل دشمنی قریش را همین مورد می داند و می فرمایند: به خدا قسم قریش از ما انتقام نمی گیرد جز به خاطر اینکه خداوند ما را از میان آن ها برگزید. قریش در خلافت طمع داشت و ناراحتی او از این جهت بودکه حق در دست صاحب اصلی اش قرار بگیرد و تلاش می کردند که بنی هاشم به خلافت نرسد.
خود حضرت علی پس از روی کار آمدن عثمان این حقیقت را بیان می کنند که اینان می گفتند اگر خلافت در دست بنی هاشم قرار گیرد از اینها خارج نمی شود چون آن را حق مسلم خودشان می دانند ولی اگر از دست آنها خارج شود بین قبایل قریش دست به دست می چرخد. همچنین حضرت علی علیه السلام وقتی از سقیفه مطلع شدند که مهاجرین از بین خودشان ابوبکر را انتخاب کرده اند از کسانی که آنجا حضور داشتند سوال کرد که مهاجرین چه استدلال هایی برای انصار آوردند آنها پاسخ دادند قریش استدلال کردند که ما از درخت رسالت ایم امام علی علیه السلام فرمودند: ازدرخت رسالت استدلال کردند ولی میوه اش را زایل ساختند و فراموش کردند چرا که میوه درخت رسالت بنی هاشم بودند. از طرفی جنگ روانی نیز از طرف قریش بوجود آمد از جمله آنها این بود که پیامبر وقتی جو مدینه را این گونه دیدند سپاهی برای جنگ با رومیان تشکیل دادند و اسامه را فرمانده لشکر کردند که وقتی پیامبر از دنیا می رود آنها در مدینه نباشند اما ابوبکر و عمر به مدینه بر می گشتند و باز به سپاه ملحق میشدند در همین رفت و آمدها همسران پیامبر اسرار پیامبر را به گوش پدرهایشان نجوا می کردند که مورده عتاب هم در قرآن قرار گرفتند. از دیگر کارشکنی ها این بود که در لحظه های آخر پیامبر وقتی اوضاع را دیدند که میزان سرکشی و سرپیچی از دستورات خیلی بالاست تقاضای قلم و کاغذ کردند که جانشیشان را بازگو کنند که عمر نگذاشت و گفت که پیامبر در بستر بیماری هستند و متوجه نیستند چه می گویند که اینها نمونه هایی بود به عنوان جنگ نرم تا زمینه را برای خلافت خود فراهم کنند با وجود اینکه می دانستند کسی جز حضرت علی علیه السلام شایستگی این منصب را ندارد ولی اسلام را از مسیرش منحرف کردند.
حضرت علی علیه السلام در خطبه ۳ نهج البلاغه می فرمایند: آری به خدا قسم خوب شنیده بودند این سخن خدا را که خانه آخرت برای مردمی است که جاهل نباشند و خوب از حفظ داشتند ولی دنیا در دیده آنها آراسته جلوه کرد و هیچگونه اعتراضی از سوی مسلمانان در نادیده گرفتن نص امیرمومنان مشاهده نکردند. از جمله دلایل سکوت مردم را میتوان کینه ورزیدن ،حسد، مرتد شدن و دنیا گرا بودن قشری ازمردم دانست و اینها دلایلی از مظلومیت حضرت علی علیه السلام بود که ایشان شرایط سکوت را فقط استمداد از منطق مستدل و جدال احسن در پیش گرفتند که این هم دلایلی داشت که ایشان می ترسیدند که اگر اختلاف بروز بکند کفر و جاهلیت بر می گردد و زحمات ۲۳ ساله نیز از بین می رود ایشان در جواب فاطمه زهرا س هم که فرمودند که چرا سکوت کردید امام پاسخ دادند: اگر من قیام کنم دیگر اشهد و ان محمد رسول الله دیگران را هم نخواهیم شنید و همین مسائل باعث سکوت حضرت شد و متاسفانه خلافت غصب شد . یکی دیگراز توجیهات حدیث غدیر از سوی ابن کثیر شامی است که میگوید چون حضرت علی علیه السلام در ماموریت به یمن سخت می گرفت و مانع از تصرف بیت المال می شد از او شکایت زیادی به پیامبر شد پیامبر هم وقتی می خواستند از مکه به مدینه بر گردند در غدیر بین مردم جلسه ای را تشکیل داده و خطبه ای را قرائت کردند و ساحت حضرت علی علیه السلام را از سختگیری منزه ساختند و مردم را متوجه کردند که حضرت علی علیه السلام مقام والایی دارد تا کدورت از بین برود و فکر می کردند با این توضیحات می توانند این مسئله را پوشش دهند در حالی که این مسئله غدیر و حدیث غدیر همچون خورشید تابان می درخشد.
آخرین نظرات